بحث خشونت زیاد شده، اسید و شوخیهای زنندهی خشونتآمیز و حتما تا چندهفتهی دیگه شناسایی نمایشی یا غیرنمایشی عوامل و اسیدپاشی قانونی! یا اعدام و…کم پیش میاد وارد بحثهای فیس بوکی بشم کلا، اما راجع به بحثهای خشونتهای قانونی و اعدام هنوز نمیتونم خوددار باشم. بعد از چندتا کامنت البته باز کنار میرم وقتی میفهمم جایی نیست که فایده داشته باشه. اما جالب بود که فهمیدم اون آدم به دلیل تجربهی نسبتا شخصی (در حد مشاهدهی از نزدیک خشونت عریان) موافق اعدام شده بود، چون با چشم خودش دیده بود آدمی رو که از خوی آدمیزادی خارج میشه و حس کرده بود از نزدیک، و سخت بود براش که فکر کنه اون آدم، یا همچین آدمهایی حق حیات دارن هنوز. بعدش داشتم فکر میکردم که واقعا چقدر از نظرهای ما بدون فکر کردنهای عمیق و مطالعه و کلی نگاه کردنه و نه فقط واکنشی و بخاطر تجربههای شخصیه. آیا من هم تجربهی شخصیای دارم که باعث بشه مخالف مجازات اعدام باشم و بقیهش بهانهست؟ از دست دادن چندتا آدم نازنین زندگی به این مجازات؟ فکر نکنم! با نهایت تعجب (تعجب خودم از خودم) تا زمانی که توی ایران زندگی میکردم با وجودِ بودن و حس کردن همیشگی اون تجربهها توی خاطرهها و حرفها و خونه، هنوز برام عادی بود این مجازات. طبیعتا فقط فکر میکردم حق اون آدمهای نازنین نبوده این مجازات، هیچوقت فکر نکرده بودم حق هیچکس نباید باشه. به شکل عجیبی عادی بود؛ به شکل عجیبی خشونت و حس انتقامگیری برای آدم عادی میشه توی محیطی که همه کم و بیش یکرنگ فکر میکنند. خیلی سخته توی اون محیط که هم آدمهای زیادی از خوی انسانی خارج میشن و هم آدمهای زیادی اولین حس غریزیشون میگه باید اون موجودات رو حذف فیزیکی کرد، آدم فرصت کنه طور دیگهای فکر کنه.

هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر