سر کلاس زبان یه دختر مکزیکی داشت از سنتهای کشورشون میگفت، یک روزی دارند به نام روز مردهها، که جشن میگیرن، دور هم جمع میشن و غذا درست میکنن و نوشیدنی می خورن و…، غذاهای مورد علاقهی کسایی که از دنیا رفتهند رو هم میذارند روی قبر اون آدم و معتقدند که در اون شب اون آدم بلند میشه و اون غذاها رو میخوره. معلممون خیلی خوشش اومده بود، میگفت اینجا توی سوئد وقتی کسی میمیره به ندرت حتی ازش حرفی زده میشه، برای اینکه غمانگیزه یا هرچی، و هیچ رسم عمومی هم وجود نداره برای اینکه یادی از مردهها بشه، عمیقا با ناراحتی میگفت اینها رو.

این قضیهیِ "یاد کردن از مردهها" به نظر من بخشی از یک بستهیِ فرهنگی است، که بخشِ دیگرش همان تفاوتِ "تو" و "شماست" که در پستِ دیگری راجع به آن نوشتهاید. متأسفانه با خوشبختانه، جهانبینی و تعریفها که از یک مرزهایی رد شد، این تغییرها رخ میدهد. به قول میوهفروشها، درهم ست، سوا کردنی نیست!
پاسخ دادنحذف