هفتهی خیلی بدی داشتم، دوز هوای سردِ بد و سکوت و حرف نزدن و تنها موندنم زیادی زیاد بود. کاوه هم خیلی سرش شلوغه این هفتهها و وجود خارجی نداره کلا. سه تا امتحان هم داشتم که البته بد ندادم ولی استرس داشتم بالاخره. ورزش هم نتونستم بکنم، فقط همون یه روز که رفتم شنا و آب توی گوشم موند برای سه روز، سه روز توی کلهم زندگی میکردم انگار و کلافهم کرده بود. به خاطر سرما خیلی نتونستم مثل هفتههای گذشته پیاده برم کلاس و بیام و تو راه داستان گوش بدم. فقط دیروز پیاده برگشتم که توی راه هم دلم همش درد گرفت و چندبار کنار خیابون نشستم و به سبک مامانم به خودم فحش دادم و غرغر کردم که لازم نکرده بود پیاده بری! امروز رو هم با اتوبوس میرفتی. کوچکترین دردی، کوچکترین لکهی خونی، کوچکترین وول نخوردنی توی دل آدم هم روان آدم رو «مینماید» توی این شرایط. چند شب هم خوابهای دلتنگکننده دیدم که انرژیام رو میگرفت کاملا. دیروز اوج کم اوردنم بود، نزدیک شب موجود توی کلهم که برای روابطم با آدمها دنیای مهربان و خوب و سادهی غیرواقعی دیگهای داره کلا و تصویرها رو قبل از اتفاق افتادن نمایش میده بهم (و معمولا هم اشتباه) طوری که همهچی خوب پیش میره میگفت اشکال نداره الان کاوه میاد بغلش میکنی اصلا یه دل سیر گریه میکنی و بهش میگی روز خیلی بد و سختی داشتی و خالی میشی یه کم، بعدش میوه میخورین و یه فیلم یا سریال خندهدار میبینین و کتاب میخونین و میخوابین و تموم میشه امروز. بجاش کاوه که اومد و با خستگی تمام پرسید «چرا قیافهت اینطوریه» موجود توی کلهم خفه شد و عنان به دست موجود احمق بیرون افتاد طبق معمول و با اوقات تلخی فقط گفتم «سر به سرم نذار»!!؛ مجوز « برو دورتر، تو هم از پسِ درست کردن این قیافه بر نمیای امشب». بعضی وقتها هم دلم میخواد یه صحنه چندین بار تکرار بشه همون موقع، زمان برگرده و کاوه یه کامنت دیگه بده و مثلا به قیافهم کار نداشته باشه! دلم میخواد بدونم سناریویی وجود داره که موجود توی کلهم موجود خیالی از آب در نیاد و من وحشی نباشم وقتی واقعا به کسی احتیاج دارم؟ یا آدمها ظرفیتشون برای ساده بودن و ساده کردن و گشودن حال آدم با یه کلمه، بیشتر از اینها باشه؟ این هفته شاگردهام هم مریض بودن و نیومدن که یه کم هوای ساز و کلاس بهِم بخوره و بهتر بشم. خلاصه هفتهی خیلی بدی داشتم و دارم همینجا بلند میگمش که ختمش کنم و درش رو ببندم که کش نیاد. شب هم برم شنا و دست و پای موزون بزنم زیر آب، بهتره از دستوپای ناموزون زدن تو خشکی، آدم رام میشه، رامِ خودش، رام بدنش حداقل.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر