۵/۱۲/۱۳۹۴

موجودات خوب

خونه پر شده از موجودات خوب: برفی، مهربون، دهن گشاد، جورجی، سیبیلو، لاکی و... که شبها وقتی پسرکم خوابه برای من زنده تر میشن انگار. نگاهشون می کنم و دوستشون دارم. توی طول روز سعی می کنم به پسرک بقبولونم که اینها زنده اند، به جاشون حرف می زنم، به جاشون بازی می کنم و شعر می خونم و می رقصم، ولی خودم می دونم که اونها نیستند و منم. اما شبها که هرکدوم بی حرکت یه گوشه ای افتادند نگاهشون و سکونشون انقدر برام زنده ست که حس می کنم حالا که پسرکم نیست تنها شدن و باید باهاشون حرف بزنم.

۲ نظر:

Web Stats