۵/۱۷/۱۳۹۴

انگشتهامو دوست دارم

- تاریکه، خونه ساکته، پسر خوابه. لای پنجره بازه و نسیم خنک میاد، دلم نمیاد آخرین قلپ شراب رو هم بنوشم، گفته بودن یه جام در روز اشکال نداره به شرط اینکه مست هم نشید؛ مست هم نمیشم چشم، ولی با حس دلتنگی برای مست شدن می‌خورم و گاهی هم حتی فکر می‌کنم از دلتنگی مست می‌شم.
-  لاکی که از صبح می‌خواستم بزنم ولی وقت نکردم رو میذارم روی میز کنار شراب، شبیه رنگشون؛ حالا چندساله وقتی لاک می‌زنم یاد پیرهن صورتی راحتم می‌افتم و اون عصر که از حموم اومده بودم بیرون و چندتا شات خوب زدم و با دل راحت و تن آزاد توی پیرهن نشستم روی زمین و پاهام رو لاک زدم و فکر کردم هیچ کاری از این بهتر نیست الان. معلوم نیست بعضی لحظه‌ها چرا اینطوری ثبت می‌شن با اینکه از این هم بهتر یا بدتر داشتی.
-  کاوه عصری یه حرف خوبی زد، راجع به آدمهایی که کارهای گستاخانه می‌کنند توی ظاهرشون، مثل تتو کردن همه‌ی بدن یا مدل موهای عجیب و رنگهای عجیب‌تر؛ می‌گفت بعضی وقتها این کارهای گستاخانه جالبه و بعضی وقتها هم فقط پوششیه برای کارهای گستاخانه‌ی واقعی‌تر که باید بکنن و نمی‌کنن و فقط با همین ارضاء می‌کنند خودشون رو. هیچوقت از حرفهاش فرار نمی‌کنم، حتی اونهایی که ممکنه مخاطبش من نباشم رو  هم باز با روراستی کامل در مورد خودم فکر می‌کنم. خیلی وقته که هرجا بحث می‌کنه راجع به هرچیزی دلم می‌خواد بدونم سهم من در بوجود اومدن اون نگاه چقدر بوده، خوب و بد، چقدر از امیدها و ناامیدیهاش به انسان و زندگی رو من باعث شدم؟ شاید موقع خواب بیشتر فکر کردم  به این، که من چه گستاخی‌های بیهوده‌ای کردم تا حالا که فقط برای پنهان شدن بوده باشه؟
- قلپ آخر هم خوردم، لاکم هم خشک شده، چندبار روی هوا می‌گیرم دستم رو و نگاه می‌کنم، انگشتهامو دوست دارم. 

۲ نظر:

  1. منم همیشه دوست دارم لاک بزنم و ساز بزنم. حس بهتری دارم. شاید چون استادم لاک میزده فکر می کنم درستش همینه یا چون قشنگتره، کاملتره! ;)

    پاسخحذف
  2. ریط مستقیم به پستت نداشت! فقط یاد انگشتهای لاک زده ات افتادم.:)

    پاسخحذف

Web Stats