۸/۱۶/۱۳۹۴

در امان بمانید

صبح خیلی زود روز تعطیل بیدار شدم و قبل از اینکه دوباره بخوابم گوشیمو چک کردم دیدم پیغام گذاشته که «دلم خیلی گرفته، میرم سر کار شاید حواسم پرت بشه.» گوشیم رو گذاشتم کنار و چشمهام رو بستم در حالیکه به شکل وحی‌گونه‌ی صبح زودی یک صدای نکره توی سرم داشت می‌گفت «همانا کار را برای شما آفریدیم تا از گزند دوست داشتن‌ها و دلتنگی‌ها و تامل بر خودتان و بر آنها و بر روزها و بر فاصله‌ها و بر هر چیز «بد»ِ دیگر که شما را آزرده می‌کند در امان بمانید و در عوض دنیا را با کارهای مهمتان بسازید، باشد که رستگار شوید. اُوِر!» 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

Web Stats