۷/۲۵/۱۳۹۵

یه چندسالی خیلی زیاد شعر شاملو خوندم، خیلی خیلی زیاد. فکر کنم از سال کنکور تا چندسال اول دانشگاه. سال کنکور بخصوص که با آرزو هرروز موقع استراحت و ناهار با واکمن «کاشفان فروتن شوکران» گوش می‌دادیم و حس می‌کردیم تموم نمی‌شه اصلا و هر روز یه نکته‌ای پیدا می‌کردیم! و سالهای دانشگاه هم همیشه یه کتابش تو کیفم بود. حالا چندسالیه به کلی، حتی یک شعر هم نخوندم ازش. نمی‌دونم چرا، اصلا نمی‌دونم چرا، و از روی تنبلی یا شلوغی و اینها هم نبوده، از قصد نخوندم فکر کنم و دلیلش رو نمی‌دونم. کلا هم که هیچ شعری رو حفظ نمی‌شم، ولی خیلی عجیب موسیقی و آهنگ شعرهای شاملو بطور مبهمی توی سرم میاد و حالت عجیبی داره، فرض کن توی سرت یه چیزی داره پخش می‌شه، موسیقی بی‌کلام، اما می‌دونی شعر شاملوئه!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

Web Stats