۹/۱۹/۱۳۹۳

تاریخ و روز و ساعت

حافظه‌ی خوبی برای تاریخ و روز اتفاقهایی که حتی برام مهم بودن ندارم. حس می‌کنم دونستن تاریخ و روز و ساعت سعی در سمبلیک کردن اتفاق‌ها داره و انگار آدم بخواد با اطلاعات دقیق دارایی‌هاش رو ثبت کنه. هیچوقت یادم نمیاد اولین باری که کاوه رو بوسیدم چه روزی و چه سالی بوده، چه اهمیتی داره، بوسه رو خوب یادمه. یادم نمیاد چه سالی بوده که عاشق شدم، چه سالی بالغ شدم، ولی حس و تصویرشون رو یادمه. یادم نمیاد چه سالی و چه روزی ازدواج کردم حتی، گاهی حتی سال ازدواجم رو از روی سال دانشگاه حساب می‌کنم!! اونم چون خیلی تکرار شده که ورودی چندم، وگرنه اونم یادم نمی‌اومد. روز ازدواجم رو مطمئن نیستم هیچوقت، تخمینی می‌دونم توی ماهی که مطمئنم، ولی یادمه یکی از بهترین عروسی هایی بوده که توش شرکت داشتم!! و بهم خیلی خوش گذشته. یادم نمیاد کدوم از عزیزهام تو کدوم سال مردند، ولی مرگ همه‌شون رو یادمه و از هرکدوم از اون روزها یک تصویر حک شده دارم. تاریخ و زمان اتفاقها برام مهم نیستن (گرچه گاهی دونستن نسبت زمانی اتفاقها به همدیگه لازم میشه و مجبور می‌شم دنبال نشانه‌ها و تصویرها بگردم تا تاریخشون رو پیدا کنم.) به نظرم وقتی آدم سعی در حفظ کردن تاریخ و روز و ساعت اتفاقی داره یه چیزی خیلی کمه.

۱ نظر:

Web Stats