مثل نیش خوردن میمونه، حس تندی که میاد و نمیمونه؛ «حس شعر گفتن»؛ درد میگیره جاش و نمیمونه. دلم میخواد التماس کنم که بمون، بیشتر بزن، طولانیتر بزن تا آدم بمیره اصلا ولی بذار بگم، بده کلماتت رو، تا من نظمش رو بههم بزنم و تشویش جان و دل خودم رو بهش بدم، قول میدم تشویش زیبایی داشته باشم!
باورم نمیکنه، شاید به حق. فقط نیش میزنه، نیشِ تلخِ اماهنوزدلنشین.
باورم نمیکنه، شاید به حق. فقط نیش میزنه، نیشِ تلخِ اماهنوزدلنشین.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر