۱۱/۲۱/۱۳۹۴

متروکه

 چندروزی مهمون داشتم، با خودم از ایران اورده بودمش!
جاموندن سخت‌تر از رفتنه. کسی از خونه‌ت بره سخت‌تر از رفتن از خونه‌ی کسیه.
از روز اول تا روز دوم خیلی فاصله‌ست. روز اول سنگین‌ترین اشکها توی چشمته، سنگین‌ترین لحظه‌ها روی دوشته، همه چی خالی اما خیلی سنگینه. اصلا نمی‌دونی لحظه‌ی بعدی رو چطور باید بگذرونی، کجای خونه بری، چی کار کنی، چطوری عبور کنی از کنار وسایل خونه که با حضور چندساعت پیش تصادف نکنی. روز دوم انگار سالهاست دور شدی از همه چیز و همه کس، انگار سالهاست تنهایی و هیچکس توی خونه‌ت نبوده هیچوقت، حس متروکه بهت دست می‌ده، ترک شده، خودت، نه خونه‌ت! به خودم یادآوری می‌کنم که زندگیت همین بوده، خودت رو لوس نکن! جوگیر نشو اگه چندروزی کسی پیشت بود و بهت خوش گذشت و نزدیک بودی به خندیدن و راه رفتن و حرف زدن و وجود داشتن و صدا !

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

Web Stats