کاوه با تابان بازی میکرد و من توی آشپزخونه بودم. با خانوادهی کچلخان داشتن بازی میکردن (ازین عروسک انگشتیها). که دیدم احتیاج به هماهنگی داریم و باید آپدیتش کنم، بلند گفتم:
- اسم دختر کچلخان سپیدهست، اسم زنش هم زینت!
- زنش کدومه؟
- همونکه موهاشو گوجه کرده.
- زنش خراب شده پس! پشم و پیلش دراومده!! پسرش اسمش چیه؟
- اونو نمیدونم
- جلال.
این شنبه صبح ماست.
این شنبه صبح ماست.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر