وقتی باردار بودم یه لالایی آذری بود که هروقت گوشش میدادم اشکهام مثل چی سرازیر میشد. امشب بهش برخوردم و قبل از اینکه دکمهی پلی رو بزنم به کاوه گفتم یادته اینو؟ چقدر گریه کردم من با این، عجب حال هورمونیای داشتم! و پلی رو زدم و سه ثانیه نشده بود که اشکهام سرازیر بود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر