۳/۲۰/۱۳۹۵

ساده، خوب…چه دور

چندوقته داریم رویابافی می‌کنیم که شاید بعد از چند سال بتونیم همو ببینیم. قرار سفر می‌ذاریم یا قرار همزمان ایران رفتن، یا …می‌گه «دلم برات تنگ شده خیلی و همش یاد اون روزم که از خونه‌تون اومدم بیرون و سر کوچه بودم که بهم زنگ زدی گفتی وایسا و اومدی بغلم کردی.»….و من ادامه دادم «آره، تو گوشت گفتم بیا خوب زندگی کنیم.»... و چقدر به نظرم این حرف، این کار، ساده می‌اومد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

Web Stats