- بعضی وقتها باهم راجع به تابان یه طوری حرف میزنیم که انگار راجع به یه آدم بزرگه! در واقع پشتش حرف میزنیم، مثلا وقتی سرش گرمه به آهنگ گوش دادن یا بازی، کاوه دستشو میگیره جلوی دهنش و یواش پشت سرش حرف میزنیم! اینطوری دلمون خنک میشه بعضی وقتها.
- چندوقت پیش تصمیم گرفتیم حالا که ما مجبوریم پدر مادر خوبی باشیم، باید مراقب حرف زدنهامون باشیم و سعی کنیم راجع به آدمها بد نگیم، یا در واقع همهش گیر ندیم به بدی آدمها و خصوصیات روی اعصابشون! مثلا از مهمونی میایم بیرون از اون غیبتهای معمول نکنیم و به جاش اگه خواستیم چیزی بگیم، خوبیهاشون رو بگیم. از اون موقع وقتی از مهمونیای جایی میایم بیرون تا یه مدتی سکوت برقراره! یا یه جاهایی که دیگه خیلی فشار اومده، ماده و تبصره بهش اضافه کردیم که در زمانهایی که خیلی فشار اومد میذاریم تابان بخوابه بعد میگیم!
- چندوقت پیش تصمیم گرفتیم حالا که ما مجبوریم پدر مادر خوبی باشیم، باید مراقب حرف زدنهامون باشیم و سعی کنیم راجع به آدمها بد نگیم، یا در واقع همهش گیر ندیم به بدی آدمها و خصوصیات روی اعصابشون! مثلا از مهمونی میایم بیرون از اون غیبتهای معمول نکنیم و به جاش اگه خواستیم چیزی بگیم، خوبیهاشون رو بگیم. از اون موقع وقتی از مهمونیای جایی میایم بیرون تا یه مدتی سکوت برقراره! یا یه جاهایی که دیگه خیلی فشار اومده، ماده و تبصره بهش اضافه کردیم که در زمانهایی که خیلی فشار اومد میذاریم تابان بخوابه بعد میگیم!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر